دلنوشت
روزهای دوست داشتنی
مدرسه
جایی پر از عشق و مهربانی
خلاصه :
می خواهم درباره ی مدرسه برایتان بگویم. من در مدرسه مشکوه و در کلاس ششم تحصیل می کنم.بعضی ها فقط مدرسه را برای درس و مشق و کتاب دوست دارند و بعضی دیگر فقط برای بازی ها و تفریح ها و دوستانشان. من نمی توانم بگویم که خیلی سرم در درس و کتاب است ولی مدرسه را خیلی دوست دارم.
هر سال وقتی سرود باز آمد بوی ماه مدرسه، بوی بازی های راه مدرسه... را از تلویزیون می شنوم، مجذوب آن می شوم. گاهی هم وقتی به یاد دوستانم می افتم گریه ام می گیرد. امیدوارم شما هم مثل من مدرسه را دوست داشته و دوست بدارید. حتی در مدرسه می توان اصول زندگی کردن را یاد گرفت. مثلا وقتی برای ساخت یک روزنامه دیواری یا یک کار گروهی با دوستانت تلاش می کنی، هم کاری و هم فکری را می آموزی. یا وقتی خوراکی ات را با دوستت تقسیم می کنی مهربانی و از خودگذشگی را یاد می گیری.
یک روز با دوستانم در حیاط حرف می زدیم و می خندیدیم الان وقتی به آن لحظات فکر می کنم می بینم چقدر دوستانم را دوست دارم. یکی از فواید مدرسه همین پیدا کردن دوست ست. دوستی هایی که می توانند سال و سال ها ماندگار و پایدار بمانند من هم در مدرسه دوستانی فوق العاده دارم ...
هانیه مومنی حسنا نوبخت محدثه یونسی
با اینکه دوستان دیگری هم دارم ولی این سه نفر جوری دیگر در قلبم جای دارند. من از آن ها چیز های باارزشی یاد گفتم.
در کل اگر بخواهم مدرسه را توصیف کنم می توانم بگویم جایی ست برای محبت کردن و عشق ورزیدن. جایی که دیگر تکرار نمی شود. جایی که صدای بازی کودکان در آن همیشه پاورجاست...
من دوستانی در مدرسه دارم که با هیچ کس آن ها را عوض نمی کنم...
معلمان ممنونم از معلمان عزیزی که برای پیشرفت من و دوستانم زحمت بسیاری کشیدند
.
.
.
.
.
.
.
زهرا عاشوری، یک دانش آموز کلاس ششمی